من بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم
میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده
همیشه هست و رهایم نمی کند
تنهایم نمی گذارد
من قطعه ای از زندگانیم ، تکه ای از پازل هستی
خدایم مرا آفریده تا آینه ی او شوم
آفریده تا جان ببخشم
امید دهم
نفس داده تا نفس دهم
من تکه ای از پازل زندگی هستم
اگرخود را گم کنم همه چیز و همه کس
ناقص می مانند
من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده بر هم نریزد
که حتی تقدیر ، شکستش را بپذیرد
من طوری خوب زندگی میکنم
که حتی مرگ ، از تماشای زندگیم سیر نشود
این زندگی نیست که می گذرد ، ما هستیم که می گذریم