ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
... هرجا و هر وقت دلت شکست ...
... خودت شکسته هاشو جمع کن ...
... تا کسی مِنَت دسته زخمیشو ...
... به رُخت نکشه ...
دوستدار شما ...
آرتین . . . Artin
دخترک گفت: بشمار ...
پسرک چشمانش را بست ...
شروع کرد به شمردن: یک ... دو ... سه ... چهار ...دخترک رفت تا پنهان شود ...
...
آن طرفتر پسران دیگری را دید که گرگم به هوا بازی می کردند ...و همچنان ...
پسرک قصه ی من ...
هنوز می شمارد ...
دوستدار شما ...
آرتین . . . Artin