آهنگ : Mouje Gham - Saman Ehteshami & Nasser Rahimi
ای گل تازه که بویی ز وفا نیست ترا التفاتی به اسیران بلا نیست ترا ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست ترا با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا همچو گل چند به روی همه خندان باشی همره غیر به گلگشت گلستان باشی هر زمان با دگری دست و گریبان باشی زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی شب به کاشانهٔ اغیار نمیباید بود غیر را شمع شب تار نمیباید بود همه جا با همه کس یار نمیباید بود یار اغیار دلآزار نمیباید بود دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد گر ز آزردن من هست غرض مردن من مردم ، آزار مکش از پی آزردن من جان من سنگدلی ، دل به تو دادن غلط است بر سر راه تو چون خاک فتادن غلط است چشم امید به روی تو گشادن غلط است جان شیرین به تمنای تو دادن غلط است جان من همچو تو غارتگر جان بسیار است گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است با لب همچو شکر تنگ دهان بسیار است نه که غیر از تو جوان نیست، جوان بسیار است مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست از جفای تو بدینسانم و تدبیری نیست دیگری جز تو مرا اینهمه آزار نکرد جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد هیچکس اینهمه آزار من زار نکرد از سر کوی تو با دیده تر خواهم رفت گر نرفتم ز درت شام ، سحر خواهم رفت نیست بازآمدنم باز اگر خواهم رفت نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت چارهٔ من کن و مگذار که بیچاره شوم سر خود گیرم و از کوی تو آواره شوم
اینم قشنگ بود
من کلیات وحشی بافقی رو خیلی دوست میدارم
سلام
لینک کار نمیکنه لطفا درستش کنید