Hamraaz Music Weblog

Hamraaz Music Weblog

موسیقی . دکلمه . ترانه . متن و دل نوشته های آرتین بهزادپور
Hamraaz Music Weblog

Hamraaz Music Weblog

موسیقی . دکلمه . ترانه . متن و دل نوشته های آرتین بهزادپور

ای زاده ی هفت پشت اصالت ...



بیشتر از آنکه تصور کنی خیانت دیده ام

و بیشتر از آنکه باور کنی قلبم را شکسته اند
اما تو ... اما تو نه خیانت کردی و نه قلبم را شکستی
تو جگرم را آتش زدی
زبانم میگوید ... زبانم میگوید به امید روزی که
روزگارت سیاه تر از پر کلاغ  ... تیره تر از غروب
وغمگین تر از دم جدایی باشد
 اما دلم میگوید ...
بامید روزی که آشیانت بالاتر از آشیان عقاب
چشم انداز نگاهت زیباتر از بهشت ... بر لبانت لبخند
وصد هزار پری کنیزت باشند

تو که تازه رسیدی از گرد راه ... تو که تازه به دل ما رسیدی
تو چجوری ما رو دیوونه دیدی؟ تو چجور نقشه برامون کشیدی؟
عمریه که عاشق خداییه این دل ما ...آخر خطه و باز فدایی این دل ما
تو یکی بیا و ... تو یکی بیا و از پشت دیگه خنجرش نزن
ذوالفقار عشقت و ... تو یکی بر سرش نزن
دل ما رو تو دیگه در به در این در و اون درش نکن
دل ما رو بخزونه تو با عشقت دیگه پرپرش نکن
بیچاره خوش باور و ساده و پاکه دل ما
واسه یک ذره وفا عمری هلاکه دل ما
بیا با ما تو یکی از ته دل یار بشو
راستی راستی بیا با ما عمری گرفتار بشو

 تو که تازه رسیدی از گرد راه ... تو که تازه به دل ما رسیدی
تو چجوری ما رو دیوونه دیدی؟ تو چجور نقشه برامون کشیدی؟
نکنه هوس گریبون دلت رو بگیره
نکنه تا جوون گرفت دوباره این دل بمیره
نکنه اشک ما رو تو هم بخوای در بیاری
نکنه حوصله مون و تو بخوای سر بیاری
ما دیگه حوصله ی حرفای پوچ و نداریم
ما دیگه خسته شدیم طاقت کوچ و نداریم
سر به سرم بزار ولی سر به سر دلم نزار
یه باری از دوشم بگیر مشکل رو مشکلم نزار
نکنه اشک ما رو تو هم بخوای در بیاری
نکنه حوصله مون و تو بخوای سر بیاری
ما دیگه حوصله ی حرفای پوچ و نداریم
ما دیگه خسته شدیم طاقت کوچ و نداریم
بیا با ما تو یکی از ته دل یار بشو
راستی راستی بیا با ما عمری گرفتار بشو

ای زاده ی هفت پشت اصالت


ای زاده ی هفت پشت اصالت


در مکتب عشاق اگر این بود جوابت


لعنت به تو و ذات خرابت

ای شناگر قابل، تو آب نمی دیدی


بازیچه ی شب گردان، مهتاب نمی دیدی


ای زاده ی هفت پشت اصالت


تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت


لعنت به تو و ذات خرابت

 

اینک تو و این مرداب، اینک تو و این مهتاب


بیداری اگر اینست، رفتیم دگر در خواب


ای کرم بدن شب تاب


به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت


لعنت به تو و  ذات خرابت

 

رفتیم و از این رفتن ... رفتیم و از این رفتن بسیار تو را بخشید


آزادی و قلب تو، بر رفتن ما خندید


آن تازه رس نوبر، گر حال مرا پرسید


گو شکر خدا گفتم و راضی ز ثوابت


لعنت به تو و ذات خرابت

 

بر اصل و نصب بالی، ای اصل و نصب خالی


ایکاش نبینی تو آنروز که پامالی


ای عاشق پوشالی، اینک تو و جولانگه مستان شرابت


لعنت به تو و ذات خرابت

 

ای عاشق پوشالی، گفتم که گلی، افسوس!


پا تا به سرت خاره، ای بی خبر و مدهوش


این مستی پیروزی، چند است و نه بسیاره


سقای هزار تشنه ی آواره 
سیراب شدند جملگی از آب سرابت


لعنت به تو و ذات خرابت

 

در آیینه ات بنگر ... در آیینه ات بنگر، حیوان صفتی بینی


حاشا مکن این باور، این دست تو نیست، اینی!


این است ترازوی عدالت تو پادشه مکر و رضالت


ارزانی آن تازه رس خوش قد و قامت


تو پیشکش و قصه ی ما هم به سلامت


ای زاده ی هفت پشت اصالت



تفسیر تو این بود اگر از اصل نجابت


لعنت به تو و ذات خرابت

 

پایان سخن بشنو این غائله شد از نو


در مکتب عشاق اگر این بود همه صبر و قرارم


گر حوصله این بود و چنین پا به فرارم


این گونه اگر، گربه صفت بودم و حاضر به جوابم


لعنت به من و عشق و بر این ذات خرابم


اینک تو و این مرداب، اینک تو و این مهتاب


بیداری اگر اینست، رفتیم دگر در خواب
ا

ی کرم بدن شب تاب


به به چه قشنگی تو در این نقش بر آبت


لعنت به تو  و  ذات خرابت

لعنت به تو  و  ذات خرابت


مرحبا! ... مرحبا! چه قلب سنگی داشتی تو
چه دل شهر فرنگی داشتی تو
مرحبا به این همه عشق و وفا چه دل زبر و زرنگی داشتی تو
 به خیالم که تو شاه پریونی باوفایی خوب و پاکی مهربونی
 به خیالم اگه وفا کنم من ... قدر این مهر و وفا رو میدونی
 به خیالم که تویی عصای پیری تو دستات دستای منو میگیری
 به خیالم که در این عهد جوونی لحظه ای رو بی وجودم نمیمونی
 چه خیال پوچی چه فکر محالی دارم
 همه قصه همه رویا همه واحی
دنبال یه روزنه یه روشنایی گشتمو ندیدم اما جز سیاهی

مرحبا! ... مرحبا! چه قلب سنگی داشتی تو
چه دل شهر فرنگی داشتی تو
مرحبا به این همه عشق و وفا چه دل زبر و زرنگی داشتی تو
 منو بگو ... منو بگو  چه ساده دل
چه ساده و چه خوش خیال
زیر چه ابر تیره ای باز کرده بودم پر و بال
 تو رو بگو ... تو رو بگو چه بی وفا
انگار نه انگار با منی
نشستی با رقیب من حرف از محبت میزنی
مرحبا! چه قلب سنگی داشتی تو
چه دل شهر فرنگی داشتی تو
مرحبا به این همه عشق و وفا چه دل زبر و زرنگی داشتی تو
چه دل زبر و زرنگی داشتی تو