Hamraaz Music Weblog

Hamraaz Music Weblog

موسیقی . دکلمه . ترانه . متن و دل نوشته های آرتین بهزادپور
Hamraaz Music Weblog

Hamraaz Music Weblog

موسیقی . دکلمه . ترانه . متن و دل نوشته های آرتین بهزادپور

بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ قبل از من ...


توتوما یاماگاتچی (  山口 彊 Tsutomo Yamaguchi):


این مرد ژاپنی که اکنون 93 سال سن دارد، یکی از بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ به شمار می‌رود. در زمان جنگ جهانی دوم، اولین بمب‌های اتمی تاریخ بر روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته شدند و یاماگاتچی در زمان هر دو بمباران اتمی، در این دو شهر حضور داشت. در 6 آگوست 1945، یاماگاتچی برای انجام یک ماموریت کاری عازم هیروشیما شد. هنگامی که قصد داشت از قطار پیاده شود، ناگهان اولین بمب اتمی تاریخ در این شهر و در 2 کیلومتری او انداخته شد و فاجعه‌ی وحشتناکی را به بار آورد. یاماگاتچی در اثر این انفجار پرده‌ی گوشش پاره و دچار نابینایی موقت شد. او پس از گذراندن یک شب در پناهگاه حمله هوایی، تصمیم گرفت که از ماموریت خود صرفنظر کند و به شهر خود بازگردد.

سه روز پس از این حادثه، یاماگاتچی در دفتر رئیس خود، مشغول صحبت با او بود که ناگهان دومین بمب اتمی تاریخ بر روی این شهر، ناکازاکی، و این بار هم در فاصله 2 کیلومتری از او انداخته شد و این شهر را نیز ویران کرد.

یاماگاتچی از این دو انفجار جان سالم به در برد و از آن پس به یکی از مخالفان سرسخت بمب‌های اتمی تبدیل شد. او کتاب‌های بسیاری را در مورد تجربیات خود نوشته است تا افکار عمومی را نسبت به خطرات بمب‌های اتمی آگاه کند.





روی سالیوان (Roy Sullivan):

یکی دیگر از بدشانس‌ترین آدم‌های جهان است. او هفت بار دچار صاعقه‌زدگی شده است. احتمال وقوع صاعقه‌زدگی 1 در 3000 است بنابراین احتمال اینکه فردی هفت بار دچار آن شود 1 در 22000000000000000000000 است. روی از این صاعقه زدگی‌ها جان سالم به در برد اما در سن 71 سالگی با شلیک یک گلوله به زندگی خود پایان داد.
 

آن هودجز (Ann Hodges):

این زن آمریکایی نیز یکی از بدشانس‌ترین آدم‌های تاریخ به حساب می‌آید. در 30 نوامبر، تکه‌ای از یک شهاب سنگ سقف خانه او را سوراخ کرد و دقیقاً با او که بر روی مبل دراز کشیده بود برخورد کرد. این حادثه برای همه اتفاق نمی‌افتد و آن اولین انسان تاریخ بود که آن را تجربه کرد.


وایولت جسوپ (Violet Jessop):

یکی دیگر از آدم‌های بدشانس این روزگار است. حادثه‌ای را که قطعاً هیچ یک از ما تجربه نکرده‌ایم او سه بار تجربه کرده است.
داستان وایلت از آنجا شروع می‌شود که او به عنوان مهماندار در سال 1991 در کشتی «المپیک» مشغول به کار می‌شود. در 20 سپتامبر همین سال این کشتی طی یکی از سفرهای خود با ناوگان ارتش بریتانیا برخورد می‌کند و غرق می‌شود. همه مسافران و خدمه‌ی این کشتی که وایلت نیز در میان آنان بوده، نجات می‌یابند. پس از این حادثه وایلت تصمیم می‌گیرد شانس خود را در کشتی بزرگتری که سازندگان آن معتقد بودند هیچ چیز نمی‌تواند آن را غرق کند، امتحان کند.
وایلت در کشتی تایتانیک به عنوان مهماندار مشغول به کار این کشتی در اولین سفر خود با یک کوه یخ برخورد کرد و غرق شد. در حالی که تایتانیک غول پیکر در حال فرو رفتن در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی بود، وایلت توانست خود را به یکی از قایق‌های نجات برساند و خود را نجات دهد. اما ماجرا همین جا ختم نمی‌شود.
چند سال بعد او به عنوان پرستار در کشتی «بریتانیکا» مشغول به کار شد. این کشتی نیز طی یکی از سفرهای خود با یک مین دریایی برخورد می‌کند و غرق می‌شود. این بار از قایق‌های نجات خبری نبود و وایلت برای نجات جان خود مجبور شد که به درون آب بپرد. هنگام پرش، سر با قسمتی از کشتی برخورد می‌کند و از هوش می‌رود. وقتی به هوش می‌یابد متوجه می‌شود که صحیح و سالم به خشکی رسیده است.
وایلت در سال 1971 در اثر ایست قلبی درگذشت و پیکر او را به دریا سپردند.